دوباره مرغ روحم هوای کربلا کرد دل رمیده ام را اسیرو مبتلا کرد
زسرگذشت اشکم بلب رسیده جانم که هرچه کرده بامن،فراق کربلا کرد
... خسته، آزرده، درمانده و بیهمــدم.
(( ... بسوز که سزاوار این سوختنی، بساز که مجبور به این ساختنی، این بر تو که مورد قهر خدا قرارگرفتی رواست تا دیگران عبرت بگیرند و در اجرای فرمان حق قصور نکنند ... سبحانک یا رب سبحانک یا رب ... من خود میدانم مستحق این بختم، این عذاب را به جان خریدارم تا که خود نظری کنی سبحانک ... ))
صدایی آشناست، صدایی که نوازشگر لحظات مجروحِ فطرس است؛ آری صدای بالهای نازنین روحالامین است.
(( ... آرام بگیر فطرس گوش کن گویی او تنها نیست خیلِ فرشتگان خدا نیز با او هستند؟! یعنی چه شده؟ چه واقعة عظیمی رخ داده که اینچنین ملائکه از عرش بر زمین هبوط میکنند؟ هرچه هست خبر از خلقی عظیم دارد. یقین گُلی خلق شده که ملائکه برای استشمام آن گل میروند! امّا نه! شاید ماه دیگری خلق شده، یا خورشید دیگری، نه چه میگویم؟ که حتی وقتی خدا خورشید را خلق نمود این شور و همهمه نبود، اگر این مخلوق تا این حد عظمت داشته باشد حتماً ...
روحالامین! روحالامین! تو را به خدا بگو چه شده؟ حسرت بال و پرزدن شما مرا میکشد؛ بیش از سوزش و شکستن بالم آزارم میدهد. به فطرس بگو که چه روی داده که اینچنین ولوله در عرشِ خدا افتاده، مگر بار دیگر ابوالبشری خلق شده چون آدم؟ یا بالاتر از او؟ نوری از جنسِ خدا ... )).
جبرئیل پاسخ داد: (( رفیق پرشکسته، فطرس! کاش موردِ قهرِ خدا نبودی، ومی دیدی که چه خبر شده؟ آری نوری و مولودی از نورِ خدا خلق شده او عزیز دل مصطفی که نه! خودِ مصطفی است. او جگرگوشة علی، دردانة زهرا ست و پشتیبانِ مجتبی ست. اوخامس آلِ عباست که به اهل زمین هدیه داده شده است و ما برای تبریک به رسولِ خدا و اهلِ بیتش به حضورشان شرفیاب میشویم )).
ـ درنگ جایز نیست. ـ
(( خدایا، ای خدایِ مهربان مرا با روحالامین راهی کن که عرضِ تـــبریک به رسولِ تو داشته باشـــم))
.(( کمکم کنید؛ که خداوند اجازة همراهی شما را به من داد، تحمل مرا هم تا زمین داشته باشید))
(( بیش از این معطلی جایز نیست؛ فطرس را هم با خود میبریم به برکت این مولود، آتش قهر خدا فرونشسته و اجازة همراهی او با ما داده شده، زیرِ بالهایش را بگیرید ... )).
زیباتر از این زمان خلق نشده و نخواهد نشد، بیت علی غرقِ نور است محل رفت و آمد فرشتگانِ خداست همه در شعفند همه به هم تبریک میگویند محفلِ انس کامل شده، چقدر این بزم دیدنی است، پنج آفریدة مقدسِ خدا احمد، علی، فاطمه، حسن و ... .
نام او چیست همه منتظرند به چه نام او را صدا بزنند، او کیست که نیامده همه شیدایِ او شدهاند؟!
ـ همه از هم میپرسند.
جبرئیل با پیغمبر زمزمه میکند همه ساکت شدند، چشم به لبهای رسولِ خدا دوختند امّا چرا پیغمبر خدا اشک میریزد ... به ناگاه با صدای دلنشین نبی شوری به پا شد حسین . ... حسین؟ ... حسین! ... این نام برای همه آشناست. برای همه ملائکه، برای همه انبیاء و برای همة عالمِ، این نام نامی است که همة ملائکه، همه انبیاء و همة عالم را دگرگون کرده است.
از فرشته شادی تا فرشتة ماتم از آدم تا خاتم و از ذره تا عالم.
ـ دیگر کسی نمیپرسد که چرا پیغمبر اشک میریزد.-
حسین یعنی واسطة احسان قدیم، حسین یعنی خون خدایِ کریم و حسین یعنی ذبحِ عظیم.
همه میخواهند برای او لالایی زمزمه کنند و در این بین فطرس از همه مشتاقتر، خود را به گاهوارة حسین نزدیک کرد.
بالهای شکسته خود را به گهواره او زد؛ غرق در راز شد، نه! غرق در نیاز شد (( ... دیگر تنها نخواهم ماند دیگر خسته نخواهم شد، بعد از این نام تو مونسِ من است ذکر من بعد از این در آن جزیرة تنهایی این خواهد بود: سبحانک یا رب الحسین))
(( شاید فطرس نفهمید امّا همه ملائکه دیدند که به یکباره بالهای شکسته و سوختة فطرس ترمیم شد و یا بهتراینکه، بالهای نو بدست آورد. امّا فطرس عجیب زمینگیر شده و اگر خواست خدا نبود، او از کنار گهوارة حسین تکان نمیخورد )).
گویا ندایی از غیب میگفت:
با عشق شرح راز کن، بر جمله عالم ناز کن، پرهای خود را باز کن، پرواز کن پرواز کن ...
در فتح مکه زنى از قبیله بنى مخزوم مرتکب سرقت شد و از نظر قضایى جرمش محرز گردى . خویشاوندانش ، که هنوز رسوبات نظام طبقاتى در خلایاى مغزشان به جاى مانده بود، اجراى مجازات را ننگ خانواده اشرافى خود مى دانستند و به تکاپو افتادند بلکه بتوانند مجازات را متوقف سازند. اسامة بن زید را که مانند پدرش نزد رسول خدا صلى الله علیه و آله محبوبیت خاصى داشت - وادار کردند به شفاعت برخیزد. او همین که زبان به شفاعت گشود، رنگ صورت رسول خدا صلى الله علیه و آله از شدت خشم برافروخته شد و با عتاب و تشدد فرمود: چه جاى شفاعت است ؟! مگر مى توان حدود قانون خدا را بلااجرا گذاشت ؟
دستور مجازات صادر نمود. اسامه متوجه غفلت خود گردیده و از لغزش خود عذر خواست و استدعاى طلب مغفرت نمود براى اینکه فکر تبعیض در اجراء قانون را از مخیله مردم بیرون بنماید، به هنگام عصر در میان جمع به سخنرانى پرداخت و ضمن عطف به موضوع روز کردن ، چنین گفت :
اقوام و ملل پیشین دچار سقوط و انقراض شدند، بدین سبب که در اجراى قانون عدالت ، تبعیض روا مى داشتند. هرگاه یکى از طبقات بالا مرتکب جرم مى شد، او را از مجازات معاف مى کردند، و اگر کسى از زیردستان به جرم مشابه به آن مبادرت مى کرد او را مجازت مى کردند. قسم به خدایى که جانم در قبضه اوست ! در اجراى عدل درباره هیچ کس فروگذار و سستى نمى کنم اگر چه مجرم از نزدیکترین خویشاوندان خودم باشد.
منبع :یکصد و بیست درس زندگى از سیره حضرت محمد (ص )
سخن گفتن درباره دیگران
بکوشید بهتر از آنچه میل دارید مردم درباره شما بگویند شما درباره مردم بگویید.
امام محمد باقر (ع)
زنده دل بودن
اندیشه کنید زیرا اندیشه مایه زنده دل بودن مردم بیناست.
امام حسن (ع)
سازگاری
هرکه از سازگاری دست بردارد ناراحتی به سراغش آید.
امام جواد(ع)
سکوت و دانش
سکوت و کم حرفی یکی از راههای دریافت علم و دانش است.
امام رضا(ع)
ترک گناه
ترک گناه آسان تر از توبه است.
حضرت علی (ع)
امام مهدی ( عج ) : بحارلانوار ، ج 78 ، ص 38 بحارالانوار ، ج 78 ، ص 113 گفت پیغمبر که هر که سرّ نهفت وعده نااهل شد رنج روان دانهها، چون در زمین پنهان شود سرّ آن، سر سبزی بستان شود زر و نقره، گر نبودندی نهان پرورش کی یافتندی زیر کان وعدهها باشد، حقیقی دلپذیر وعدهها باشد مجازی تا سه گیر وعدهی اهل کرم، نقد روان زود میگردد با مراد خویش جفت نهفت: نهفتن، پنهان کردن سر نهفت: راز پنهان کردن کان: معدن، زمین، خاک تا سه گیر: خفتان آور، مجازا" چیزی که بیقراری و پریشانی آورد. مولانا در این بیت اشاره دارد به حدیثی از پیامبر صلی الله علیه و آله: «استعینو علی انجاح الحوائج بالکتمان، فان کل ذی نعمة محسود»؛ نیازهای خود را با پوشاندن آن برآورید که هر صاحب نعمتی، مورد حسادت است . عطار نیشابوری در مورد رازداری میگوید: بیرون مده از درون دل راز تا چند چو غافلان پر آز تا جان ندهی تو همچو عطار تا کی چو مقلدان غافل ای علی (ع) خوشا به حال او که تو را دوست بدارد و باور کند و وای بر کسی که با تو دشمنی ورزد و ولایت تو را نپذیرد . (تاریخ بغداد) به توخیانت میکنند،تومکن توراتکذیب می کنند،آرام باش تورا می ستایند،فریب مخور تورا نکوهش می کنند ، شکوه مکن مردم شهر ازتوبدمی گویند،اندوهگین مشو همه مردم تورا نیک می خوانند،مسرور مباش آنگاه توازما خواهی بود. از سخنان گهربارامام محمدباقر (ع) قالَ الإمامُ جَعْفَرُ بنُ محمّد الصّادقُ (علیه السلام) : جامع الاحادیث الشیعه: ج 1 ص 127 ح 102، بحارالأنوار: ج 2، ص 178، ح 28.
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » محسن ( دوشنبه 86/5/22 :: ساعت 2:0 صبح )
»» امان اهل زمینم
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » محسن ( دوشنبه 86/5/22 :: ساعت 1:40 صبح )
»» راهی برای عذر خواهی
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » محسن ( دوشنبه 86/5/22 :: ساعت 1:39 صبح )
»» سرّ نگهداشتن
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » محسن ( یکشنبه 86/5/21 :: ساعت 12:38 صبح )
»» ماه در کلام آفتاب
ادامه مطلب...
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » محسن ( جمعه 86/4/22 :: ساعت 2:12 صبح )
»» آنگاه تو از ما خواهی بود
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » محسن ( جمعه 86/4/22 :: ساعت 1:51 صبح )
»» حدیث ...؟
حَدیثی حَدیثُ أبى، وَ حَدیثُ أبى حَدیثُ جَدى، وَ حَدیثُ جَدّى حَدیثُ الْحُسَیْنِ، وَ حَدیثُ الْحُسَیْنِ حَدیثُ الْحَسَنِ، وَ حَدیثُ الْحَسَنِ حَدیثُ أمیرِالْمُؤْمِنینَ، وَ حَدیثُ أمیرَالْمُؤْمِنینَ حَدیثُ رَسُولِ اللهِ (صلى الله علیه وآله وسلم)، وَ حَدیثُ رَسُولِ اللهِ قَوْلُ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ.
حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) فرمود: سخن و حدیث من همانند سخن پدرم مى باشد، و سخن پدرم همچون سخن جدّم، و سخن جدّم نیز مانند سخن حسین و نیز سخن او با سخن حسن یکى است و سخن حسن همانند سخن امیرالمؤمنین علىّ و کلام او از کلام رسول خدا مى باشد، که سخن رسول الله به نقل از سخن خداوند متعال خواهد بود.
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » محسن ( جمعه 86/4/22 :: ساعت 1:46 صبح )
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ
ازدواج فرزندان آدم چگونه بوده است؟
[عناوین آرشیوشده]